بعضیا لال مادر زادی هستن. فک کنم درونگراها اینطورین.
یعنی مثلا یه موضوعی اذیتشون میکنه ولی اصلا به مغزشونم نمیرسه که بیانش کنن.یعنی به اون کسی که داره بهشون ظلم میکنه بگن اقا نکنننننن این رفتارت داره ازارم میده. واقعا به مغزشون نمیرسه ها(خودم دقیقا همینطوریم)
چون ادم اهل گله ای نیستم همیشه یاد گرفتم که خفه شو سرکوب شو. دلایلش زیاده میتونه به خاطر این باشه که یاد نگرفتم هیچوقت یا اعتماد به نفس پایین یا وقتی زور اون طرف ازت خیلی بیشتره...که خب واقعا دلایل قانع کننده ای نیس!
اما بعضیا نه؛ حقشونو میگیرن کوچکترین چیزی ازارشون بده زود اعلام میکنن، طرفشونم خب کوتاه میاد و درنتیجه روان این ادما همیشه ارومه.
ولی من خیلی بد تاوان این سکوتارو دادم. همش ساکت شدم اونم فکر کرد خودش خیلی خوبه.
هرچه قدرررررر خواست ظلم کرد و من اصلا دم نمیزدم هیچیییییی نمیگفتم چه قدر احمق واقعا.
برمبنای همین نوشته بالا هم باید بگم که حتی اگر همین الانم بخوام حقمو بگیرم بازم میگم نه ولش کن شاید صلاح در همین باشه. خلاصه اینطوریه که نمیفهمم درست چیه غلط چیه.
امااااااا بعضی وقتا نمیشه اگر یک عمر با یه ادم یه طور رفتار کردی یهو باهاش تغییر رویه بدی چون پای یه چیزایی گیره.
میخواستم به خودم بگم حداقل واسه ادمای جدیدی اگر وارد زندگیت شدن یاد بگیر انقدر تحمل نکنی. واقعا نباید هر وضعیتیو تحمل کرد و مثلا گفت خب چیکار کنم چی بهش بگم این اینطوریه دیگه.اره اون شاید تا همیشه همینطوری باشه اما حداقلش پس فردا واینمیسه جلوت با وقاحت تمام بگه تو چه قدر فلانی درصورتی که خودش هزار پله بدتر بوده اما چون هیچی نگفتی اصلا نفهمیده.حداقلش روش نمیشه که زبونش واسه چیزای دیگه جلوت دراز باشه.
حالا یعنی من درس میگیرم؟!!!